دستانی که به نیایش ات برآمده بودند،
خشکیدند
از بخالت آسمان آبی رحمت ات،
...
و باز برافراشته شدند با آخرین توان شان یاری تو را،
اما انگار بخل آسمان ات به دستان مهربان ات نیز رسوخ کرده.
امیدشان بودی
که تو نیز چون همگان بشری رو گرداندی،
پشت کردی نادیده گرفتی بارش اندوهم را...
سپاس ای بخشنده مهربان بی مهری ات را،
سپاس که رگ هایم به دوری تو نیستند
که دستان تیغ را
بر آستان شان راهی نباشد
اما...
اما ای کاش مادرم به دوری تو بود...
که بند مهر اش
که تصور اندوه اش دستان مرا نمی بست...
ای کاش!
برچسب : نویسنده : enaghuus2 بازدید : 244