سالی نو شد و فرصتی تازه برای دوباره زاده شدن، هرچند که می دانم هنوز بر خاکستر خویش ننشسته ام و هر چند می دانم که هنوز به " نا امیدی بزرگ " نرسیده ام که بخواهم امیدی نو را طرح زنم.
من اما فارغ از این ایده ها و افکار فلسفی، نا امیدی را تنها راه رشد و پیشرفت نمی دانم و برافروخته شدن را الزاما به منتهای خاکستر نمی بندم و زایش را هماره از دل ویرانی نمی جویم.
برای من زایش یک گل و رویش یک جوانه به همان زیبایی استواری سرو سبز زیر برف سنگین و سپید زمستانی ست، وجان کلام این که :
هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن، اندر بقا...
لازم می دانم رسما از دوستان پوزش بخواهم که پیام های گرمشان را بی پاسخ گذاشتم؛ مدتی در درون می خزیدم و چشم هایم را از بهار برگرفته بودم و خودم را پس از یک سال می کاویدم و داشته و نداشته هایم را چرکته می انداختم و حساب دخل و خرج عشق و احساسی را می کردم که بر هستی و انسان ها و دوستان نهاده بودم و باز هم مانند هر ساله به ورشکستی ام خنده می زدم! که چه دوست داشتنی است این گونه باختن که من تاب بردن به هر بها و بهانه و ترفند و نیرنگ و رنگی را ندارم.
به هر رو... امید آنکه این استغفار و این پوزش مورد عنایت آن دوستان گرامی و گران مایه قرار گیرد.
تا دیداری دوباره شما عزیزان را به دستان نمناک و گرم آن یکتای بی همتا می سپارم و سالی پر از نور و آب برایتان از خداوند آبی رنگم خواستارم.
بدرود.
برچسب : نویسنده : enaghuus2 بازدید : 252