"دانش " روان شناسی کاربردی یا گسترش و توجیه " اخلاق یهودی" و آموزش " داد و ستد بی پایان" ؟!

ساخت وبلاگ

          مردم شهر های بزرگ، آدم های مدرن، در درون تیره ترین مغاک های درونی ترین لایه های شخصیت شان کلبه ای دارند با دیوار هایی از یخی سیاه و سترون، به ضخامت و عمق بیهودگی و سرگردانی زندگی شان و به سردی افکار و خواست هایشان و به تیرگی شب های تنهایی و اندوه شان با درونی آذین بسته به انواع بی تفاوتی ها، چشم بستن ها و راههای تحمیق و فریب خویشتن شان. می خندند و از هنر و زیبایی سخن ها می رانند، می خوانند و می نگارند و قصیده ها و غزل ها در وصف انسانیت و عشق و مهربانی و وفاداری می سرایند؛ اما آنگاه که دستی یا دلی را آن مقدار گرم می یابند که حیات و هستی دیوارهای یخی کلبه ی تنهایی شان را به خطر و یا به چالش می افکند، به یکباره پرده ها را بر هم می کشند و درهای کوچک وجود ناچیز خویش را مهر و موم می کنند و هراسان به درون آن سیاه چاله ی ژرف شان پناه می برند و... باز می خندند و تلاش به وانمود خوشبختی می کنند.

          هرزگی و ولنگاری را " رهایی " نام می نهند و  داد و ستد و فریب و نیرنگ را " هنر زندگی و عشق ورزیدن". و چه خویشتن خویش را قدرتمند می شناسند اگر حتی بر بالین شبانه شان نیز مجالی ندهند به جلوه ای از نور و احساس و اشک. و چه خویشتن خویش شان را "به حق" و " سالم" باز می یابند اگر مهر تاییدی از یک روان شناس دریافت کنند و یا به بهایی اندک بخرند!

          این روان شناسی تا آنجا که سخن از شناخت دارد یکی از دانش های بزرگ و ژرف و زیباست، اما همین که پا در کار کاربرد می گذارد و " اصلاح" افراد به سود سرمایه و اکثریت، از هرسو بر حقایق خویش حجابی از "اخلاق یهودی" و بندها و رنگ هایی از " اخلاق اکثریت" می کشد. در این روان شناسی " اخلاق اکثریت" هم "رای" را به دست آورده و هم "حق" را! . و اقلیت، مردمانی بیمار و تنگ دل و کوته اندیش گیر افتاده بین هزاران سائق و تعارض حل نشده انگاشته می شوند که می توان با این "شرافت بی پیرایه" ای که که در کاربرد روان شناسی موج می زند و تنها با آموزش گام به گام تقلید صدای گوسپندان اجتماعی، مُُد رمه ی بشری، راه بس بسیاران؛ آن ها را به "دامان پاک" جامعه! و به " آغوش گرم " و " جمع دوستانه " ی مردمان " سالم " و نو "اندیش" ! مدرن بازگرداند... به دامان پاک جامعه مدرن!!!

 

          آه ای خدایم، حتی تصویر از دست رفته ات را در هجوم نفیر فراگیر و کرکننده ی " حیوانیت" ، همچو تندیسی می ستایم. کاش مرا بالهایی توانمندتر می بود، معراج دامان پاکت را.

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۱ساعت 15:52 توسط مهران ( گذرنده ) |
خط سرخ عشق!...
ما را در سایت خط سرخ عشق! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enaghuus2 بازدید : 214 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 5:02